ارسال توسط حميدرضارضايي
آخرین مطالب
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شميم ادب و آدرس hamidreza57.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
از بین روایتهای فراوان «تاریخ بیهقی،» داستان حسنک وزیر از بهترینهاست، هرچند که بهقول فردوسی، «یکی داستان است پر آب چشم.» من این داستان را بارها خواندهام و هر بار چیز تازهای از آن آموختهام.
«ابوعلی حسن بن محمد میکال،» معروف به «حسنک،» مردی از خاندان میکائیلیان، از خاندانهای معروف نیشابور در قرون چهار و پنج هجری، بود. او در دربار سلطان محمود غزنوی سمت وزارت داشت و از «غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت» مستغنی بود. حسنک گمان میکرد که بعد از محمود، پسر او «امیرمحمد» بر تخت سلطنت تکیه خواهد زد؛ بههمین دلیل، دل «مسعود،» دیگر فرزند سلطان، را «بیازرد» و «چیزها کرد.» امیرمحمد پس از مرگ پدرش بر اریکهی قدرت تکیه زد اما چه سود که بهقول حافظ، «دولت مستعجل بود.» مسعود، که هنگام مرگ پدرش در عراق بود، به خراسان لشگر کشید و برادرش را شکست داد و کور کرد و خودش سلطنت را بهدست گرفت.
دشمنان و حاسدان و بدخواهان حسنک دست به کار شدند. در راس آنها «بوسهل زوزنی» بود که پس از «بونصر مشکان،» به دبیری دیوان رسالت رسیده بود. میگفتند حسنک «قرمطی» است.(قرمطی متعلق به طایفهای از فرقهی اسماعیلیست؛ در آن زمان با اسماعیلیه و قرمطیان مبارزهای شدید انجام میشد). این تهمت از دربار خلیفهی عباسی نشأت گرفته بود و سلطان محمود زیر بار آن نرفته بود، اما حالا که مسعود بر تخت نشسته بود، بهترین بهانه برای کشتن حسنک محسوب میشد. سلطان مسعود بیمیل نبود از خون این وزیر خوشنام و محتشم بگذرد: «چون خدای عز و جل بدان آسانی تخت ملک را به ما داد، اختیار آن است که عذر گناهان بپذیریم و به گذشته مشغول نشویم.» بسیاری از بزرگان و صاحبمنصبان دربار و مردمان شهر هم مخالف کشتن حسنک بودند. با وجود این، توطئهی بوسهل زوزنی و دیگر بدصفتان نتیجه داد و حکم مرگ حسنک را صادر کردند. او را به دار کشیدند، سرش را از تن جدا کردند، و جسدش را هفت سال بر دار نگه داشتند.
«جهان خورده و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است.» (حسنک وزیر، پیش از بر دار کشیدهشدن)
نظرات شما عزیزان: